مادرهایمان از فرمان شب هنگام روزی گلایه کرده اند و ما فقط شنیده ایم، اما تا به حال معلم شبانه روزی نداشتیم! آموزش از گونه دور، رسیده آموزش  شبانه روزی شده؛ معلم بودن  شب هنگام بهره شده  و ما میان روز و شب گم شده ایم!آموزش، شبانه یکروز است، بمنظور همین دیشب زمانه دو و نیم صبح تکالیف علوم را برای معلم علوم فرستادم. فکر کردم  اگر فردا صبح بفرستم، حتماً به عنوان یک روز تأخیر امتیازم را کم می کند. او معلمی شب هنگام یکروز است؛ به ده ها دلیل که خود معلم ها می گویند:

باور کنید من فقط یک نفرم

این پیام را یک دبیر، برایم فرستاد و گفت این را خودم ننوشتم؛ اما تو دسته دبیران دست بوسیله مشت می شود! گفت بی حد درست است؛ انگار زندگی این روزهای مرا نوشته است. لطفاً این را بوسیله جای مصاحبت های غلام بگذار.

الف. گ. الف (دبیرمنطقه ی ۱۴):

من یک معلم هستم. ما در تعطیلی به سر می بریم. بامداد یک ساعت زودتر از شروع کلاس ملتفت می منحوس و مشغول بارگذاری محتوایی آموزشی هستم که شب گذشته برای ضبط آن ها تا پاسی از شب بیدار بوده ام. از ساعت ۹ صبح تورنومنت مسلسل وار کلاس هایم مقدمه می شود. بدون تا اینکه چنددقیقه فاصله برای اسقاء کردن یک فنجان چای سرد شده، یک اندام پاسخ گوی ۴۰ بصیرت آموزم که بیش ترین مهارتشان در سرعت چت کردن و کم ترین حواسشان به یادگیری است.

بی وقفه تا شایسته کردن سه گانه تایپ می کنم. معمولاً به چند دقیقه فاصله ی بین کلاس ها دلم دلگشا است؛ به این که نوزاد ها را با جمله های محبت آمیز بدرقه ی کلاس بعد اینده کنم و با یک خداحافظی شیک بدرودشان گویم. بعد باعجله به کلاس اینده می روم تا محتوای آموزشی آن را با سرعت لاک پشتی اینترنت و کندی پیام رسان های داخلی بارگذاری کنم. زمان حال زمان رسمی مدرسه تمام شده و قسمت پر اب عارضه تازه شروع می شود.

باید پیگیر اختفا هایشان باشم وپاسخ گوی جیم شدن های گاه وبیگاه برخی شاگردان بوسیله معاونان محترم دبستان. بعد باید به صدها پیام خصوصی پاسخ دهم که شامل سؤالات و دشواری های علم آموزان است و سپس تکالیفشان را بررسی و آزمون هایشان را تصحیح کنم وخدای من، همه مقصود پاسخ سریع دارند و من فقط یک نفرم.

ساعت هفت شب شد و باید فاتحه به ضبط وُیس های تدریس فردا کنم، محتوای آموزشی و سؤال های آزمون فردا را آماده و به این اندیشه می کنم که این حجم از محتوا را با چه ترفندی در زمان محدود یک کلاس آنلاین مدیریت کنم.

هی ندا ضبط می کنم، تخته نوشته می فرستم، فایل وُرد را اثر دی اف و جای پا دی اف را به عکس و عکس را به وُرد تبدیل می کنم. آزمون آنلاین طرح می کنم، پاورپوینت می سازم، فیلم می گیرم و.

نه میکروفن دارم و نه گوشی خوبی که پشتیبان حجم بالای فیلم ها و محتوای آموزشی ام باشد، با کم ترین امکانات آن غصه نه یک بار، خیر دوبار، گاهی، چندبار فیلم می گیرم و صوت پرونده می کنم تا بلکه یکی خوب از آب در بیاید. مبادا مانند ماجرای آیلاند» دستمایه ی شوخی شود. گوشی ام سنگین شده و بوسیله سختی روشن می شود، وسط کلاس هنگ می یواش و  همه ی این ها یک طرف.

یک روز تعطیل هفته را هم مدیر مدرسه میتینگ و شورای آنلاین دبیران می گذارد و وظایف سه ماه آینده را با چشم انداز تبدیل بنیادین آموزش و پرورش اعلام می بطی ء!

ساعت ۱۰ شب است که تلفنم زنگ می خورد، پشت گوشی می گوید این روزها خوب استراحت می کنید! راستی خبر امروز را شنیدی؟ اطلاع دادن گفت پس از بازگشایی مدارس باید این تعطیلی ها را تکرار کنید.»





معلمم و به چشم پزشک نیاز دارم

الف. پ، دستیار آموزشی یک مکتب ی دخترانه است؛ این روزها مقرری اش بازرسی بر آموزش مجازی است. تا اینکه درون هنگام غذاپختن، لپ تاپ را از خودش دور نمی کند. ابتکاری مادر شده و برای ما از این روزها می نویسد:

شاید در نگاه اول فکر کنید نظارت کاری ندارد؛ اما غلام داخل بازرسی با همه ی مشکلات معلم ها، اولیا و بصیرت آموزان درگیرم! تقریباً بوسیله صورت آنلاین با همه تو تماسم و می توانم بگویم تمام وقت. نظارت می کنم فیلم ها به موقع در شبکه ی شاد بارگذاری شوند. چنانچه نشوند اثر گیری می کنم و آن وقت پای درددل معلم می نشینم که می گوید: یک ساعت عاشق بودم تا فیلم آپلود شود، خیلی اینترنت بطی ء بود. مجبور شدم امر را بگذارم بخاطر نصف شب که اینترنت قوی تر است.»

نظارت می کنم که دانش آموزان آنلاین باشند یا به تعهد خودمان غیبت نداشته باشند. هرروز چندبار در کلاس های مختلف، اسامی را ضربت می کنم بعد تماس می گیرم تا بدانم چرا خرد آموز آنلاین نبوده و مشکلات متنوع خانواده ها را می شنوم. مثلاً چندی خانواده ها چند فرزند دارند و به تعداد آن ها گوشی ندارند و کلاس ها تداخل محسوس می کند. گاهی اینترنت ضعیف است و خواه اولیای سازمانی که تو خانه کامپیوتر ندارند و صبح گوشی درون جوانمردی بچه ها نیست!

یک مرحله با خانواده ای تماس گرفتم و پرسیدم چرا تکالیف را نمی فرستند و در آموزش فعال نیستند؟ باور می کنید والده دانش آموز اعتراض داشت به این که چرا آموزش از فضای رمزی است؟ آن طرف معرفت آموزان هستند که چندی از آن ها تقریباً بیش تر اوقات آنلاین هستند و به شدت بوسیله فضای مجازی موقوف شده اند. وقتی به آن ها می گویم چرا بلوغ نمی فرستند خواه در آزمون آنلاین همدستی نمی کنند، می گویند امسال که روی هواست!

راستش تمام وقت پای لپ تاپ و یا گوشی هستم و فکر می کنم بعد از این روزها به شدت نیاز به یک چشم پزشک دارم. بدتر از همگی این که حکم ما درون این روزها چند برابر شده درحالی که بخاطر ما که نیروی آزاد هستیم وضعیت اختلاف دارد. بوسیله ما گفته اند چون کارتان اندک شده، حقوق کامل نمی دهیم.»





متعاقب میزهای معقول کسی تراشیدن

این مطلب را یک نویسنده وظیفه خور که هنوز کوشا است برایمان نوشت و وقتی وارد شد همکارانش اشتهار کامل خود را اعلام نکردند، او هم به همین اکتفا کرد.

میم. الف (نویسنده مطالعات اجتماعی):

هربار که از گونه دور تحصیل می دهم عارض هایشان را تجسم می کنم. ما آموزش آنلاین را در خویشتن مدرسه ادا می دهیم به همان کلاس ها می رویم که جای بچه ها در آن خالی است؛ قفا میزهای آرام!

رو به دوربین سلام می دهیم، آرزوی موفقیت و صلح و صفا می کنیم. هربار می گوییم: دلمان برایتان کوزه است» و به دوربین یادگیری می دهیم. گاهی خاتمه کلاس لحن را باز می کنم و می گویم: کسی سؤالی دارد بگوید.» می خواهم صدایشان را بشنوم. گاهی چت را باز می گذارم و از شیطنت هایشان می خندم.

۴۰ سال است که معلمم. بازنشسته ام و اکنون در یک دبستان ی غیردولتی مشغولم. اسفندماه فیلم را تو خویشتن دبیرستان ضبط می کردیم و سپس دیگر من موثر نداشتم. اما الآن کلاس ها آنلاین است. البته باز بی قراری برای آموزش آنلاین به مدرسه می روم، اما اغلب وضعیت نت و سروری که از آن استفاده می کنیم کلافه مان می کند. یک کلاس یک ساعته به دلیل قطعی های مداوم تا دوساعت طول می کشد؛ امتحان ی عجیبی است.

گاهی دانش آموزان تکالیفشان را نیمه شب برایم ارسال می کنند. چنانچه یادم برود اینترنت را خاموش کنم خواه این که صدای گوشی را کم می کنم. بارها از صدای اکسید پیام ها باخبر می شوم. این روزها صعود فناوری به دستیار تعطیلات قهری آمده و آموزش را تبدیل داده است. ما و آموزش و پرورشمان با آموزش رمزی و آنلاین ناآشناییم؛ تازه داخل آغاز راهیم و نیاز به زمان داریم و عمده نم این که اصلاً نمی دانیم این شرایط تا کی ادامه دارد. اما به قول پیشگاه حافظ: چنان نماند، چنین نیز غم نخواهد ماند».

سلامتی بصیرت آموزان و خانواده هایشان برای ما اساسی تر از هردرسی است. غلام می دانم قلب آن ها بی آرامی سبو است؛ حتی گریزپاترین دانش آموزان دلشان بخاطر دوستانشان و بازی ها و شادمانی های دبیرستان کوزه است. مطمئنم.»

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها