شنبه، نوزدهمین روز از ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۸ شمسی و ۱۴۴۰ هجری قمری، تو فضای مجازی نامه و خواه مشت خطی بازنشر و باعث بسی تعجب شد. چرا این روز عزیز، آن هم بعد از گذشت یکصد و شصت و نه سال!؟ رومه را با تیمار می خوانیم:

بار پروردگارا الها ملکا قادرا خداوندا امیر توئی کبیر توئی تقی همان شاگر آشپز است معبودا رو بسوی تو دارم هدایتی فرما تا گره از امر آدم بگشایم تا تصویب الهی گردد بحق محمد و آل محمد(ص) خواه ارحم الراحمین ادرکنی العفو العبد تقی شب ۱۹ رمضان ۱۲۶۶ هجری.



آنچه را که خواندید، منسوب به مرحوم میرزا تقی سرلشکر امیرکبیر است که سروکله اش در فضای مجازی پیدا شده و از سوی چندین و چند خبرگزاری بازنشر شده و با توجه به فضای حاکم به خشکی امدن جامعه در ماه مبارک رمضان و شب های قدر، با استقبال مواجه شده و هرجا می روی سخن از این نیایش امیر و خط زیبای آن است. بسان نامه ای دیگر منسوب به او: الساعه که در رواق منزل ی کردن همایونی به تن لبه نان مشغولم اطلاع رسید که شاهزاده صالح الدوله حاکم قم را که به معصیت رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم. بوسیله توصیه خال خود ابقاء فرموده و سخن هزل به خشکی امدن زبان مطرود اید. فرستادم او را ذیل الحفظ بوسیله تهران بیاورند تا اعلی پیشگاه بدانند که دایره امور حوزه با سفارش عمه و خاله نمی شود. زیاده وقاحت است. تقی.  



رومه نخست داخل ۱۹ رمضان سال ۱۲۶۶ هجری مطابق با هفتم مرداد ماه سال ۱۲۲۹ شمسی نوشته شده است. جاعلین این دو نامه، در پیدا امر، آن حزن با استفاده از فضای حاکم، سعی کرده اند موج موتور کنند و یادشان رفته است که نگاهی عمیق و نحوه مکاتبات امیر به شاه، زمامداران امور، سفرای روس و انگلیس و سایرین بیندازند و دریابند آن مرد بزرگ، با هرکس، تو هر موضع و مقام، چه می گفت و چه می نوشت. جاعل، برای نامه تاریخ دقیق شب ۱۹ رمضان را قید کرده و کلمه هجری را بوسیله آن افزوده است و یادش رفته که درون آن زمان، تاریخ شمسی وجود اجنبی نداشته و امیر تو انتهای نامه هایش، اگر فراغت بود، تاریخی را قید کند، می نوشت: حرّر، فی ۱۶ بطرف خانه شوال سنه ۱۲۶۶» و یا تحریراً فی ۱۶ بطرف خانه شوال المکّرم سنه ۱۲۶۶) ۱

دومین گاف جاعل، نشان پرانتز () کنار روی کلمه صاد (ص) است. پرانتز از علامات رسیدگی غربی است که به زبان و ادبیات و نحوه نگارش ما روش یافته و تو آن زمان، مطلقاً مورد استعمال قرار نمی گرفت و بوسیله عبارت بهتر اصلاً شناخته شده نبود و علاوه پهلو آن، درون مکاتبات آن زمانه ابداً سپس از نام بردن از ائمه طاهرین (ع) و پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص)، میوه السلام و صلوات ظرف نمی گردید. امیر خلال نامه ای به خسرو می نویسد: قربان خاکپای همایونت شوم. بانو حکم و تحکم سرکار همایون را رساند. اولا به خدا، به خدا، به ولای مرتضی علی که تا جان دارم ذره ای از نوکری و رضای شما مشت برنمی دارم.»۲ و خبری از درج (ع) پس از نام فرخنده امیرمؤمنان نیست، پس در آن روزگار، مد نبوده است.

جاعل فرموش کرده است کلمه درگاهم را بعد از مقبول ظرف کند و آن را تکمیل سازد و دعا را ابتر نگذارد: هدایت فرما، تا چروک از کار انسان بگشایم تا مقبول [درگاه] الهی گردد و مرحوم امیر، هرگز ناشی آشپز نبود و پدرش کربلایی محمد قربان، آشپز میرزا مبصر و میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی حیات و سندی در دست نداریم که او به مقاطعه جاعل شاگرد آشپز» باشد. علاوه پهلو کامل اینها، در آن شایسته کردن کلمه ناشی» کاربردی نداشت و بزرگان زیردستان خود را نوکر خطاب می کردند: دیروز از کربلایی تقی کاغذی رسید. انگیزه حیرت حاضران گردید. همگی مدح کردند و آفرین ها گفتند. نوکر اینطور چیز بنویسد، آقا جای خود دارد.»۳ این عبارت دقیقات از سوی جماز مقام، درباره میرزا تقی خان نوشته شده است.

درون مورد نامه دوم مقدمه زنده یاد ایرج افشار و سپس نگارنده، دلایل عدیده ای را مبنی پهلو بدلی بودن این نامه، ارائه کردیم. نحوه نگارش، امضای نامه، بی معنا بودن شکستن لبه نان و نوشتن آن بوسیله صورت تن عدم وجود شاهزاده ای به نام صالح الدوله که بوسیله صورت مویق الدوله هم خوانده می شود و در آن شایسته کردن حاکم قم میرزا فضل الله وزیر نظام» برادر میرزا آقاخان نوری بود ۴، و خیر صالح الدوله و یا مویق الدوله جعلی.

سوال مهم اینجاست: چرا این رویه مجله ها جعل می شوند و تا بدانجا پیش می سیلان که نماینده مجلس، آن را سندی پا بر جا پنداشته و برای زدودن حاکمیت آقازاده ها و فک و فامیل بازی در عرصه های مختلف ی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حجت می آورد؟ نامه ساختگی دوم را عیناً بر روی سنگ، نقر کرده اند و پیاده شدن درگاه باغ فین کاشان آویخته اند، تا بلکه هشدار امیر، باعث شود دست از مقام و موقعیت آقازادگی برداشته و اخلاف و اسلاف خود را کنار مصادر امور ننشانده و نامه مطلع به ما می گوید: امیر خوش خط بوده (درون حالی این شیار کوچک ترین شباهتی بوسیله شیار امیر ندارد) و مکنونات قلبی اش را قلمی می کرده تا آیندگان بدانند او مسلمان بود و در شب قدر و احیا و سیلی خوردن امیرمؤمنان(ع) به یاد مردم بوده و بوسیله اصطلاح دیگر به ت ورزان روزگار ما بگوید: بسان امیر باشید.

علت العلل این رویکرد به این گونه نامه های جعلی و غیرواقعی و اقبال نشان دادن به آن ها، دلایل عدیده می تواند باشد. جامعه ای که کتاب نمی خواند، فرهنگ شفاهی، به طور کامل جایگزین فرهنگ کتبی شده است، تحقیق و استیناف کمترین جا را دارد، دانشجویان ما، اهل مطالعه و کتاب نیستند و تاریخچه های دستیار درسی، اولین و آخرین کتاب هایی است که به فقره آن ها می آید و شمارگان کتاب هایش به صد و دویست نسخه رسیده، قرن البته، این دروغ ها را عقیده می کنند.

بیست و هفتمین دی ماه سال گذشته، در عده ۲۷۱۹۹ نامه داده ها تو صفحه اول، شقه تای پایین، شورای تشکل های مبارزه با فساد، در دومین همایش ملی بی قراری افزایی حجم های علمی و انسانیت پیشگیری و مبارزه با فساد، با محوریت: امیرکبیر، تشبیه کردن احیای سلامت اداری و مبارزه با فساد و تشکل های مردم نهاد مبارزه با فساد، به نامه خال و دیو استناد شده و ده ها سرپرست در این همایش ابراز حیات کرده اند و یکی از آنها، هسته پژوهشی مطالعات مصونیت اداری دانشکده مدیریت دانشگاه تهران» حیات و هرچه تلاش کردم تا با یکی از مسئوولین برپایی این همایش، تماس بگیرم و بگویم این نامه مصنوعی است و جاعلین موذیانه ادعای محمدجعفر خورموجی را تکرار کرده است تا بگوید: افشاندن خون امیر، جایز بوده است، دستم به جایی بند نشد. ادعای خورموجی را بخوانید:
زیرا که کارش تو علّو شأن و نفاذ امر به غایت رسید به مفاد اذا انتهی الامر الی الکمال عاد الی اوال روی تراجع نهاد. رویه تکبر و تنمر و شیوه مذمومه تجبّر و تبختر پیش گرفت. بوسیله اطمینان خدمت و استظهار مصاهرت در محضر جم مرتبت گستاخانه محاورت می کرد و امورات مملکتی را عاری اجازه و دستور به صلاحدید خود ادا می رسانید. طبعیت غیور سلطنت و غرور جوانی و صبر را زیاده تاب و حوصله نماند. خاطر فرخنده شاهی مکدر و اتمام امرش مشیت الهی گردید.»۵

این گونه جعلیات، داخل ظاهر حکم به صرفه میرزا تقی خان امیرکبیر است و کاربردش، دستگاه سرگرمی و چماق سازی بر شیوه سایرین است. امیر مسلمان بود و . تکالیف شرعی را ادا می داد. نماز می گزارد، روزه گرفتن می گرفت و زیارت نامه عاشوار می خواند. این معانی داخل کاغذهایش به شاه آمده است. احوال این غلام. خوب است. در بالاخانه به جاه یک ساعت مبتلا قیام و قعود هستم. پناه از ماه رمضان که قوه تحریر و پیش روی هر دو را توقیف است. فدوی دو روز است روزه گرفتن می گیرد [حالم] خیر خوب است و خیر زشت. راهی می جوی. امیرنظام در خانه خود مبتلا زیارت عاشوراست ۶». پس نیازی نداشت تا مکنونات قلبی اش را به غیر از پادشاه قاجار، برای دیگری مکتوب نماید. کاری که جاعل بخاطر او ارتکاب داده، بی خبر از این که دروغگو، کمینه حافظه اندوه می شود و جاعل، انگشت نما.

در پهلو این دو مجله جعلی، یک نامه در عنصر ترجمه شده به زبان انگلیسی، به نام امیر، پس از عزل و بوسیله هنگام تبعید، نگاشته شده است. عباس ودیعه این سند را در قبله عالم» به طبع رسانده است: آن جناب اغلب گفته اند که از جانب دولت انگلیس خاصه دستور دارند ضعفا و ستمدیدگان را معاضدت فرمایند. من امروزه تو ایران احدی را نمی شناسم که از خود من ستمدیده نم و بی کس تر باشد. این مختصر را تو دم آخر بوسیله شما می نویسم. من عاری هیچ تقصیری نه فقط از مقام و منصب خود معزول بلکه ساعت به روزگار در معرض مخاطرات بدیع می باشم. افرادی ذینفع که دور شاه کمیسیون خورده اند به این اکتفا ندارند که غضب همایونی تنها شامل حال من شود. بلکه اولیای دیوان را چنان بر ضد من برانگیخته اند که دیگری امیدی بوسیله جان خود و عائله و برادرم ندارم.

علی هذا من و خویشان و برادرم خود را به دون ایمنی دولت بریتانیا می اندازیم. اطمینان دارم که آن جناب به معاضدت رفتار می کنند و موافق قواعد مردمی و شرافت و به طرزی شایسته تاج و تخت بریتانیای بالغ و شأن ملتِ انگلیس درون راست من و قوم و برادرم انجام خواهید فرمود. فقدان هرگونه تقصیر این جانب از پیغام رسمی وزیر امور خارجه [بریتانیا] به وزیر خارجه این دربار معلوم است. دیگر توان نوشتن ندارم.»۷

مخاطب این مجله جستین شیل وزیرمختار ایلچی گری انگلیس در ایران است و صرف دید از این که متن فارسی آن، در دسترس حلق و داخل وسیله پرطمطراق وزارت امور خارجه بریتانیا، اسناد بدون مقدار تاریخی را نگاه داری می کنند، چگونه است که سند بوسیله این مهمی را حفظ کردن و حفاظت نکرده اند؟

نثر امیر، قوی و دارای معنا است و تمامی مجله های او به شاه، درباریان و سفرای خارجی مقیم ایران، درست و استوار است و بعید است او بنویسد: علی هذا من و خویشان و برادرم، خویشتن را به دامن کنف بخت بریتانیا می اندازیم» تخیل را بر این می گذاریم که عباس امانت، تو روایت تاریخ صادق و راستگوست و امیر قصد تحت الحمایگی بریتانیا را داشت. با ادعای مترجم کتابش چه باید بکنیم؟

حسن کامشاد، مترجم قبله عالم، دعوی می درنگ: ترجمه قبله عالم سنگین ترین و دشوارترین ـ و طبع آن اندوه که حدود پنج سال کشش کشید، توان فرساترین ـ کارگر وجود که غلام در عرصه مترجمی به عهده گرفتم. کتاب آکنده از اسناد، مکاتبات و نقل قول از کتاب و مآخذ عهد قاجار است و همگی برگردانده شده به انگلیسی.

مترجم فارسی می بایست اصل این مدارک را می یافت و یکسره یا عبارت موردنظر را عیناً نقل می کرد. ترجمه ی برگردان به کار نمی آمد.»۸

آیا حسن کامشاد، طبق آنچه که دعوی می نرم ترجمه ی ترجمه به کار نمی آمد» اصل فارسی مجله پناهندگی امیر را دیده و عیناً آن را تو تاریخ امانت آورده است؟ کدام یک عبث می گویند: امانت که می گوید، نامه تقاضای پناهندگی صحت دارد و اصل فارسی آن درون دسترس ازاله و خواه حسن کامشاد که ترجمه را ترجمه نکرده است؟
***

یکصد و هفتاد سال از زمان ترور امیرکبیر می گذرد و تاریخ قضاوتش را در مورد این فرزند خلف پیرو ایران، ارتکاب داده است. سپس از امیر صدها ت مدار از میرزا آقاخان نوری گرفته، تا میرزا یوسف مستوفی الممالک، از میرزا حسین ژنرال سپه سالار تا حسن وثوق الدوله، از احمد قوام السلطنه تا محمدعلی فروغی، از میرزا حسن مستوفی الممالک تا دکتر محمد مصدق، از مخبرالسلطنه تربیت تا عبدالحسین هژیر، از امیرعباس محسوس تا جمشید آموزگار و جعفر شریف امامی و غلامرضا ازهاری و شاپور بختیار، بر اریکه غلبه تکیه خورده اند و هرکدام، منشأ خوبی ها و قباحت های بسیاری شده اند، اما درون تک امیرکبیر، عزب یک قضاوت، نهایی شده است. امیر خادم امت ایران بود و جان بر سر دوران با ملت گذارد. امری که خسرو ناخلف قاجار، بوسیله آن اذعان دارد:

عضدالملک: شنیدم قبیله امیرنظام مرحوم خالی از تزلی نیستند. از بعضی حالات تو باب درجه شان یا حساب های دیرینه و ابتکاری امیرنظام خواه خودشان. لازم شد این مشت خط را به شما بنویسم.

 اولاً بعد از فوت مرحوم امیر دوباره گفتم و نوشتم که بر من واجب است حفظ و نگهداری طایفه او که در شیوه نوکری جان داده است و هرگز راضی نمی منحوس مورچه ای بی احترامی نسبت به آن ها بشود. یا کسی بخواهد کج حسابی به آن ها بکند، یا کسی بخواهد خیال کسب و منصب های آن ها را داشته باشد.»۹ کتاب این مجله سنه ۱۳۰۰» است و به عبارت بهتر سال ۱۲۶۱ شمسی و سی و یک سال بعد از شهادت امیر و تا آن روز سابقه نداشته که شاهان، به نوکر و زیردست خویشتن بگویند و بنویسند: به خشکی امدن قاعده خدمت جان باخت.

تشبثاتی از قبیل جعل سند و عرضه اسناد مخدوش، عِرض خویشتن بردن است و عاری تردید امیرکبیر، مشهور ماندگار در تاریخ ایران بوده، هست و خواهد بود.
 
پی نوشت ها:
۱ ـ اسناد و نامه های امیرکبیر، ص ۱۱۱ و ۱۱۲، نگارش و تدوین سیدعلی آل داوود، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۹، تهران.
۲ ـ همان، ص ۷۸.
۳ ـ آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، ص ۳۰، خوارزمی، ۱۳۶۳، تهران.
۴ ـ چهل سال تاریخچه ایران (جلد شروع المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، ص ۵۸، نشر اساطیر، ۱۳۶۳، تهران.
۵ ـ حقایق الاخبار ناصری، محمدجعفر خورموجی، به کوشش حسین خدیوجم، ص ۱۰۴، زوار، ۱۳۴۳، تهران. ناگفته نگذاریم که تنها کسی که روایت صحیحی از چگونگی قتل امیر در روزگار قاجار و ناصرالدین شاه را ارائه کرد، محمدجعفر خورموجی بود.
۶ ـ امیرکبیر و ایران، ص ۴۷ ـ ۴۶
۷ ـ امانت، عباس؛ قبله عالم، ص ۹ ـ ۲۲۸، کارنامه، ۱۳۸۳، تهران.
۸ ـ کامشاد، حسن؛ حدیث نفس، ص ۱۹۶، نشرنی، ۱۳۹۲، تهران
۹ ـ اسناد و نامه های امیرکبیر، ص ۹۸.

منبع :خبرگزاری تاریخچه ایران (ایبنا)

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها